آنچه مدتها منتظر آمدنش بودم

آنچه مدتها منتظر آمدنش بودم…

آنچه مدتها منتظر آمدنش بودم، آمد و اینک دارد می‌رود
درست مثل همیشه…
این پدیده پرتکرار در کنار چشمهای خیره و جان خسته‌ام، بسیار آزارم می‌دهد
حالا دیگر خوب فهمیده‌ام که هر وقت منتظر باشی تا کسی برسد، باید رفتنش را با درد به نظاره بنشینی
شاید اگر بگویم این را به قیمت عمرم فهمیده‌ام، گزاف نیست؛ به همین خاطر سخت حیفم می‌آید که آن را برای شما نگویم
فکر می‌کنم خیلی از شما منتظر آمدن کسی یا چیزی باشید که تصور می‌کنید با آمدنش خیلی چیزها عوض می‌شود یا حتی خودتان عوض خواهید شد
از شما خواهش می‌کنم بیش از این خودتان را فریب ندهید؛ چون اگر آنچه منتظرش هستید بیاید، قبل از آن‌که کمترین تغییر مهمی اتفاق بیافتد، او خواهد رفت و شما باید با چشمان گریان بدرقه‌اش کنید
چاره تنها و تنها در این است که شما بروید؛ آری به سوی آنچه منتظرش هستید حرکت کنید
ایستادن و منتظر ماندن، اشتباهی بزرگ بر پایه توهمی دروغین است
منتظر باید حرکت کند تا برسد و دیگر هرگز نایستد…

دست‌نوشته‌های استاد صبوحی
ارسال برای دیگران
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up