تفاوت تدبر در قرآن با تفسیر
استفاده از معارف قرآن کریم شامل دو لایه مفهومی است:
- فهم معانی و مقاصد قرآن
- شرح معانی و مقاصد قرآن
لایه اول همان است که در ادبیات قرآن و روایات معصومان، از آن با کلمه «تدبر» یاد شده؛ و لایه دوم همان است که در ادبیات قرآن و روایات معصومان، از آن با واژههای «توضیح»، «تفسیر» و «تبیین» یاد شده است.[۱]
اما لایه اول (فهم)، در دسترس عموم انسانهاست و صحت و سلامت این دسترسی، مشروط به دو شرط اصلی است:
- با ادبیات قرآن کریم یعنی همان عربی مبین، آشنا باشند؛ و اگر نیستند، از ترجمههای معتبر بهره بگیرند.
- در مواجهه با قرآن کریم، تدبری روشمند داشته باشند.[۲]
و اما لایه دوم (شرح)، در دسترس مطهرون یعنی همان معصومان است و بهرهمندی سایر انسانها از این معارف، تابعی از بیان آن ذوات مقدس است. توجه به دو نکته در این مقام ضروری است:
- شرح معانی و مقاصد قرآن کریم توسط معصومان، خود شامل مواردی مانند درک باطن، شرح سایر لایههای معرفتی، توسعه معنایی، تشخیص مصادیق، تأویل، نسخ، تخصیص، تقیید و… است.
- با توجه به اهمیت معارف اهلالبیت: و بروز مسائل و ابهامات نو پدید و وجود احادیث مشکل و جریان نامیمون وضع حدیث و…، بهرهمندی از تبیین و تفسیر معصومانه قرآن، بر پایه تحصیل ملکه اجتهاد یا تقلید از مجتهدان جامع الشرایط ممکن است و راهی جز این دو نیست.
«تدبر» و نفی تفسیر به رأی
تفسیر به رأی قرآن، بدون تردید و براساس قرآن و روایات، ممنوع؛ و با توجه به فتاوای مراجع تقلید، حرام است. مراد از تفسیر به رأی آن است که کسی در مقام تفسیر، بدون ضابطه و مطابق میل شخصی خود عمل کند.
با توجه به توضیحات پیشین، دانستیم که موضوع تدبر، غیر از موضوع تفسیر است و صدق عنوان «تفسیر به رأی» بر مهارت «تدبر در قرآن کریم»، سالبه به انتفاء موضوع است.
در این باره خوب است به بیانی از حضرت امام خمینی اشاره کنیم. ایشان فرمودهاند:
«یکی از موانع بهرهمندی از این صحیفه نورانی، اعتقاد به این است که جز آنکه مفسران نوشته یا فهمیدهاند، کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست و تفکر و تدبر در آیات شریفه را تفسیر به رأی تلقی کردهاند و به واسطه این رأی فاسد و عقیده باطل، فهم قرآن شریف را به واسطه جمیع فنون، ناممکن دانسته و آن را به کلی مهجور ساختهاند…»[۳]
«تدبر» و نفی قرآنبسندگی
تقویت فرهنگ تدبر در قرآن کریم، به معنای ترویج قرآنبسندگی نیست.
ما بر این باوریم که:
- نه تنها بعضی از آیات صریح قرآن، بلکه بسیاری از نظاموارههای سور قرآن، اثباتکننده ضرورت پیروی از انسانهای کامل و معصوم، یعنی همان اهل بیت عصمت و طهارت است. بدین معنی که بسیاری از سورههای قرآن، در نظام ولایی به ولایت امری معصومان قابلیت اجرا دارد.
- باید قرآن را مبنا و اهل بیت عصمت و طهارت را مقتدای خود دانست و به ذیل هر دو رکن رکین اسلام متمسک بود و این تنها راه نجات و سعادت است.
- اکتفاء به قرآن و استغناء از سنت معصومان، نه تنها موجب سعادت نیست که مایه خسران ابدی است.
[۱]. بحارالأنوار، ج۳۷، ص۲۰۸، باب ۵۲، أخبار الغدیر: رسول خدا، حضرت محمد مصطفی در روز غدیر فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ تدبروا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیَاتِهِ وَ انْظُرُوا إِلَى مُحْکَمَاتِهِ وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اللَّهِ لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زَوَاجِرَهُ وَ لَا یُوَضِّحُ لَکُمْ تَفْسِیرَهُ إِلَّا الَّذِی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَیَّ وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ مُعْلِمُکُمْ أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَخِی وَ وَصِیِّی»: ای گروههای انسانها، در قرآن، تدبر کنید و آیات آن را بفهمید و به محکماتش نظر کنید و از متشابهش تبعیت نکنید. پس به خدا قسم، بازدارندههای قرآن را برای شما بیان نمیکند و تفسیر آن را برای شما توضیح نمیدهد، جز کسی که من گیرنده و بالابرنده دست و بازوی او به سوی خویش هستم و اعلامکننده این حقیقت درباره او هستم که «همانا هر کس که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست» و او علیبنابیطالب برادر و وصی من است.»
[۲]. در این صورت است که امکان تبعیت از محکمات قرآن کریم فراهم میشود.
[۳]. ر.ک: امام خمینی۱، آداب الصلوه (ترجمه سرّ الصلوه)، ص۱۹۹٫