جای خالی گفتمان قرآنی در گود سیاست و انتخابات

بسم الله الرحمن الرحیم

آغاز کلام و ذهن خواننده محترم را با چند جمله از کلام امام، متبرک میکنیم:

«انسان شدن کار مشکلى است لکن لازم است براى انسان. مقصود من از این حرف این است که شما خیال نکنید که اسلام آمده حیوان تربیت کند، آمده است که خواب و خوراک براى حیوان درست کند. این یکى‏اش است؛ این را هم درست مى‏کند لکن این یک بُعد است، آن هم بُعد آخرش است. بُعدهاى دیگرى دارد که آنها هم همه‏اش از اسلام است و براى تربیت انسان است…. و باید کسى که مى‏خواهد بشناسد اسلام را، درست نگاه کند به قرآن که مبدأ اصلى است و همه ابعادى که در قرآن هست، همه را ملاحظه کند. صحیفه امام، ج‏۴، ص: ۱۰»

« اسلام- اگر مطالعاتى دارید و ان شاء اللَّه دارید در اسلام و در قرآن- اسلام فقط عبادت نیست؛ فقط تعلیم و تعلم عبادى و امثال اینها نیست. اسلام سیاست است. اسلام از سیاست دور نیست. … اسلام از هیچ چیز غافل نیست. یعنى اسلام انسان را تربیت مى‏کند به همه ابعادى که انسان دارد: بُعد مادى دارد راجع به بُعد مادى تصرفاتى دارد، بُعد معنوى دارد راجع به معنویات صحبت دارد. بالاتر از آن دارد. صحیفه امام، ج‏۶، ص: ۲۰۰‏»

انتخابات، تجلی فعالیت های سیاسی در یک کشور است. در این عرصه، همه فعالان و صاحبنظران، در تکاپوی انتخاباتی قرار میگیرند و رأی و نظر خود را به سمع و نظر مردم می­رسانند. تریبون ها زیاد و همایش ها شلوغ می شود. پوسترها و مناظرات، داغ و فضای سیاست در کشور غلیظ تر می شود. هر کسی خطی را نشان کرده و مرزهای فکری اش در این عرصه را تعیین می کند.

آنچه که در این میان، کمتر دیده و شنیده می شود؛ «مبنای قرآنی» است. اولین سوالی که به ذهن می رسد این است که؛ چرا کسی به دنبال تطبیق افکار، جریانات و احزاب سیاسی با فکر و جریان و حزب قرآنی نیست!؟ مگر نه اینکه قرآن کریم، کتاب جامع و جاودانه خدای عالم و آدم است و همه اصول و چارچوب های مورد نیاز ما را بیان کرده است؟! مگر نه اینکه ما مدعی هدایت گری قرآن و هدایت پذیری خودمان از این کتاب آسمانی هستیم؟! پس گفتمان قرآنی کجاست؟ در کجای میدان سیاست می شود، نقش قرآن کریم را پیدا کرد؟ چه کسی و یا چه کسانی نسبت خود و سایر افکار و عملکردهای سیاسی را با قرآن کریم می سنجند؟

البته نزدیک تر بودن یا نبودن یک یا چند جریان سیاسی به مبانی قرآنی، امر واضحی است، اما گفتمان قرآنی هم أمر دیگری است که، توضیحش در ادامه خواهد آمد. اینکه جریانات سیاسی در کشور فعالیت فراوان دارند بد نیست اما ادبیات این جریانات، چقدر با ادبیات قرآن همراه و همسو است؟ به فرمایش حکیمانه مقام معظم رهبری حفظه الله:

«نظام اسلامی یعنی چه؟ … این نظام اسلامی فقط شکل نیست؛ محتوایی دارد؛ … اینها باید جهتگیریها و رفتار اجتماعی و رفتار فردىِ خود و رابطه‌شان با مردم را با معیارهای اسلامی تطبیق دهند تا بتوانند به آن اهداف برسند.

اسم ما که دولت اسلامی باشد، کافی نیست؛ والّا قبل از ما چند دولت جمهوری اسلامىِ دیگر در منطقه‌ی ما و آفریقا و جاهای دیگر وجود داشته و الان هم هست. قبل از انقلاب، در جایی دولتی تشکیل شد که ما شوخی میکردیم و میگفتیم جمهوری اسلامی امریکایىِ فلان جا! آن دولت با نام جمهوری اسلامی هم بود. بنابراین اسم ما دولت اسلامی باشد، کافی نیست؛ باید عمل و جهتگیری ما اسلامی باشد. … البته دولت اسلامىِ کامل به معنای واقعی کلمه، در زمان انسان کامل تشکیل خواهد شد؛ ان‌شاءاللَّه…» بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت/ ۸/۶/۱۳۸۴

نقدها، مؤاخذه ها، عتاب و خطاب ها چه نسبتی با قرآن دارند؟ تبلیغات ها، شعارها، سخنرانی ها و نظریه پردازی ها، از کجای دین سر برآورده اند؟ ما در این نوشتار به دنبال نفی یا اثبات یک جریان یا فکر سیاسی نیستیم. به دنبال اندیشه برای رسیدن به سبک قرآنی در حوزه سیاست هستیم. این سخن، پیگیری همان دغدغه ایست که اصطلاح سبک زندگی که در سال های اخیر برای رسیدن به آن رواج یافت. این اصطلاح در محل بحث ما می شود؛ سبک سیاست قرآنی و اسلامی. سبکی که باید اتصال و استنادش به قرآن و اسلام روشن و واضح باشد و از کلی گویی و حاشیه پردازی به دور. همان سبکی که حضرت امام و رهبری انقلاب، داشتند و بر داشتنش همواره تاکید کرده اند.

لازمه گفتمان قرآنی در عرصه سیاست، آشنایی و علم به سوره های قرآن است. آشنایی کامل و علم جامع و البته نسبی و در نسبت با مردم؛ چه عوام مردم و چه خواص مردم. نه آشنایی در حد علوم معصومین و من خوطب به!

واقعا قرآن کریم در عرصه های مختلف سیاسی چه حرفی دارد و ما چقدر این حرف ها را می شناسیم؟ آیا قرآن کریم، سیاست خارجی ما را تایید می کند؟ آیا قرآن کریم روش دولت مداری ما را قبول دارد؟ خطابه های ما را می پسندد و اهداف ما را دنبال میکند؟ یا این کتاب آسمانی سخن دیگری دارد و با سبک و سلیقه ما فاصله بسیار؟

اگر کسی بخواهد در میدان سیاست، به این سوالات پاسخ دهد با کدام ادبیات می تواند وارد میدان شود؟ ادبیات راست یا چپ یا مستقل؟ اصلا گفتمان رایج خودش را چقدر منتسب به قرآن می داند؟ البته نه در اسم و عنوان، که در این جهت، همه ما در کشور اسلامی زندگی میکنیم و پسوند و پیشوند اسلامی را لاجرم به دنبال داریم. منظور از گفتمان قرآنی در عرصه سیاست این است که سیاست مدار ما یا لیدر فلان حزب سیاسی ما بیاید و بگوید؛ قرآن کریم اینطور گفته و من تابع این سخنم. طرف دیگر هم بیاید و بگوید؛ قرآن کریم این طور گفته، فلان سوره اش این را میخواهد، سراسر قرآن چنین حکم میکند و من هم به دنبال این سخنم. اصلا چنین ادبیاتی وجود دارد؟ یا همه حرف هایشان را که زدند در آخر یا اولش می گویند؛ ما هم مسلمانیم و تابع قرآن! آیا با همین جملات قرآنی میشویم یا کار دیگری باید کرد.

متاسفانه باید گفت که جامعه ما حتی در میان خواص سیاسی از ادبیات و گفتمان قرآنی به دورند و فاصله زیادی دارند. نشانه اش اینکه، اصلا قدم در میدان این گفتمان نگذاشته اند تا اینکه بخواهیم بحث از درستی قرائت این یا آن کنیم. فعلا یک سری ادعا هست و حرف. هنوز وارد دلیل و استدلال نشده ایم. هنوز وارد متن قرآن نشده ایم. هر کسی برای اینکه ماهی خودش را از قرآن بگیرد هر از گاهی یک آیه ای یا روایتی در لابه لای سخنش می آورد و میرود تا کی و کجا از او یک ارجاع مجددی به منبع دین داشته باشیم! این که نشد سبک اسلامی و قرآنی. سبک قرآنی این است که واضح و شفاف، پیوسته و پویا، ارتباط و انطباق با قرآن را مشاهده کنیم.

وقتی ادبیات خواص، قرآنی نباشد، حال و روز ادبیات مردم هم روشن است. مردم ما از کجا با قرآن کریم آشنا شده اند که حالا در مناظرات و منازعات و بکش بکش های سیاسی بخواهند خط و ربط قرآنی این و آن را پیدا کنند؟! هر چه تابحال دیده و شنیده اند، حرف این و آن بوده است با یک سری عناوین و اسامی اسلامی. حالا اگر یکی این وسط بیاید و مثلا سیاست خارجی قرآنی را مطرح کند، همه هاج و واج نگاهش میکنند و متعجب که این آقا چه می گوید!

حقیقت این است که مردم و خواص ما هر چقدر به قرآن آشنا باشند، همان قدر هم آشش را میخورند. اما متاسفانه، این آشنایی فعلا برای فلان حزب و جریان و رسانه رقم خورده است و به جای اینکه مردم، آنها را با قرآن تطبیق دهند، قرآن ناشناخته را با آنها تطبیق میدهند.

پایان سخن را نیز با دو بخش از کلام نورانی رهبر عزیز انقلاب، متبرک میکنیم تا شاید روح و جانمان به نور قرآن، هدایت شود. ان شاء الله:

قرآن به ما همه چیز را تعلیم داده است. قرآن را باید آموخت، قرآن را باید فهمید … تا ما را به این طرف و آن طرف نکشانند؛ یک روز ما را به سمت کمونیسم بکشانند، یک روز به سمت لیبرالیسم؛ یک روز از سوسیالیسم بگویند، یک روز از سرمایه‌داری. قرآن را وقتی که یاد گرفتیم و با آن آشنا شدیم، نمیتوانند ما را به این طرف و آن طرف بکشانند؛ چون خط روشن قرآن ما را هدایت میکند. و آن‌گاه، پیاده کردن این مفاهیم در واقعیت زندگی است.» بیانات در دیدار جمعی از قاریان قرآن- ۲۶/۶/۱۳۸۳٫

«…اگر حکومتی براساس اسلام بود، به این معناست که اسلام مورد عمل قرار گرفته است. اما اگر اسلام به معنای اعتقاد و عمل افراد در جامعه وجود داشته باشد و حاکمیت دین برقرار نباشد، در چنین جامعه‌ای قرآن و اسلام مهجور است. مصداق آن در قرآن کریم و در سوره فرقان چنین آمده است: «وَ قالَ الَّرسولُ یا ربِّ اِنَّ قَومی اْتَّخذُوا هذَا القُرانَ مَهجوراً» (۱). پیغمبر اکرم نزد پروردگار عالم عرض میکند: «یا رَبِّ اِنَّ قَومی اْتَّخَذوا هذَا القُرانَ مَهجوراً». هَجر قرآن به چه معناست؟ بیشک به این معنا نیست که قرآن و اسم قرآن و اسم مسلمانی را به‌طور کلّی از خود دفع کردند. این اتخّاذ نیست. «اتّخذوا هذا القُرانَ مَهجورا»؛ یعنی قرآن را دارند، اما همراه با هَجر. قرآن هست، اما مهجور است. به این معنا که قرآن در یک جامعه تلاوت شده و احترام ظاهری میشود، اما به احکام آن عمل نمیکنند و به بهانه جدایی دین از سیاست، حکومت را از قرآن سلب مینمایند. … هَجر قرآن به این معناست که اسم قرآن وجود دارد و حاکمیت قرآن نیست. در عالم اسلام، هرجا که قرآن حاکم نیست، این خطاب نبىّ اکرم «یا رَبِّ اِنَّ قَومی اْتَّخَذوا هذَا القُرانَ مَهجوراً» صادق است» بیانات در دیدار کارگزاران نظام- ۴/۶/۱۳۷۳ .

نویسنده: قدیر اسفندیار- مدرس تدبر و سطح چهار تفسیر و علوم قرآن

محتوای تدبر
ارسال برای دیگران
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

keyboard_arrow_up