حضرت آیت الله مفتی سید طیّب جزایری; فقیهی عالیمقام، متکلّمی کمنظیر، محدّثی برجسته و مفسّری بزرگ بود؛ که فقدان این عالم ربّانی مصیبتی جانگداز و ضایعهای جبرانناپذیر برای جهان اسلام و عالم تشیّع است.
صدا طیب، نوا طیب، کلام گوهرش طیب بسوزاند جهانی را به حیدر حیدرش طیب
ایشان جدّ مادری استاد صبوحی طسوجی بود که در بامداد یکشنبه ۶ دی ماه، ۱۵ ربیع الاول به دیار باقی شتافت و به وصل یار رسید.
خلاصه شرح حال زندگی
تولّد و سلسله جلیله نسب
حضرت آیت الله مفتی حاج سید طیّب جزایری، در سال ۱۳۴۴ هجری قمری در شهر لکهنوی هندوستان دیده به جهان گشود. پدرش مفتی سید محمّد علی; از علمای آن دیار و پدر بزرگش مفتی محمّد عباس;، مفتی شهیر شیعیان هندوستان بود.
او که ملقّب به «چراغ علم» است، با ۶ واسطه از پدران جلیل القدر، به علّامه شهیر سید نعمت الله جزایری; میرسد و با ۱۹ واسطه از علمای دین به امام همام حضرت موسی بن جعفر۷ انتساب دارد. نسبتی که وسایط قلیل آن تا امام، در بین سادات موسوی معاصر کمنظیر و یا حتّی بینظیر است.
مادر او نیز از سادات منتسب به امام زین العابدین۷ و شخصی بسیار پاک و نجیب بود.
کودکی، نوجوانی و جوانی در هند
او از زمان کودکی نشانههای بزرگی بر نبوغ خود و آینده روشن پیشرو داشت، او که در خانواده اهل علم تربیت میشد، از همان اوایل کودکی، نزد پدر بزرگوار خود قرآن را فراگرفت و موعظه بر منبر و روضه بر مصایب اهل بیت: را آغاز کرد، او تا ۱۲ سالگی مقدّمات را نزد پدر بزرگوار خود گذراند.
پایان سنّ ۱۲ سالگی برای وی، آغاز زندگی سخت در شرایط یتیمی از پدر و مادر بود، او بعد از اینکه در ۱۱ سالگی مادر خود را از دست داد، در ۱۲ سالگی از فیض پدر نیز محروم شد، تا مسیر پیش رو برای او، سختتر شده باشد، امّا این همه او را از جهاد در راه کسب علم باز نداشت.
او از ۱۲ سالگی به مدّت ۴ سال، تحصیلات علوم حوزوی را تا پایان سطح، نزد عموی بزرگوار خود گذراند. او حتّی در این مدّت از علوم روز نیز غافل نبود و همزمان زبان انگلیسی و علوم ریاضی را فراگرفت. او در این زمان، حدوداً ۱۷ ساله شده بود و بار معنوی و علمی سفری بزرگ برای ادامه تحصیل را بسته بود.
سفر به عراق برای ادامه تحصیل
او در حدود سن ۱۷ سالگی پا به کشور عراق گذاشت، او تا ۱۱ سال در آن دیار مقیم شد و در حوزههای علمیّه کربلا و نجف دروس حوزوی را تا درجه اجتهاد ادامه داد. ثمره مهم این دوره از زندگانی بابرکت او قدرت اجتهاد بود که آن را با تألیف رسالهای اجتهادی به اثبات رساند، رسالهای که مورد تحسین بزرگان قرار گرفت و سبب اخذ اجازه اجتهاد او از علمای بزرگ و مراجع مسلّم زمان خود شد.
او در این سالها، زندگی متأهلی را نیز آغاز کردهبود، زندگی با زنی شریفه و پاکدامن که ارادت ویژهای به آستان اهل بیت عصمت طهارت: داشت و به نقل از خاطرات خود سیّد، نقش بسیار مهمّی در موفّقیتهای علمی و تبلیغی او ایفا کرد.
سفر به پاکستان بعد از اخذ درجه اجتهاد
او بعد از کسب درجه اجتهاد دوران ثمر بخشی را با سفر به پاکستان آغاز کرد. سفری برای تأسیس مدرسه علمیهای در آن منطقه، او بار سفر به پاکستان را بسته و با سفر به آن دیار و تأسیس این مدرسهای به نام «مدرسه الواعظین»، دو سال در آن منطقه ساکن شد. بعد از کراچی، نوبت به لاهور رسید که میزبان سیّد طیّب باشد، او با سفر به لاهور ۵ سال در آن منطقه امامت جمعه را به عهده داشت و همزمان مشغول به تدریس علوم دینی شد.
اواخر این مدّت ۷ ساله، مقارن با جنگ شدیدی بین هند و پاکستان بود، جنگی که شعلههای آتش آن منطقه فعّالیتهای سید بزرگوار را نیز در بر گرفته بود.
بازگشت به عراق و اقامت در جوار امیر مؤمنان۷
با بالا گرفتن جنگ، او و خانوادهاش بار دیگر عراق و نجف اشرف را مقصد خود قرار دادند، سفری که زمینهساز گسترش فعالیّتهای او شد، تدریس دروس خارج فقه و اصول و درس تفسیر و تربیت شاگردان بارز در این زمینه و تألیف آثار گرانسنگی در دفاع از مکتب اهل بیت:، چندین سال او را در نجف نگاه داشت، تا زمان اقدامات طغیانگرانه صدّام بر علیه شیعیان ساکن در عراق فرا رسید. او نیز از جمله علما و شیعیانی بود که خطر صدّام برای ایشان سبب هجرتی مقدّر گشته شد.
هجرت به ایران، وطن اجدادی
هرچند ایشان، در لکنهو هند متولّد شده بود، امّا بعد از دو واسطه از پدران نسل او به شوشتر ایران باز میگشت، از این رو میتوان ایران را وطن اجدادی و اصلی او بشمار آورد. او بعد از آغاز فشارهای رژیم صدّام، به مقصد قم در ایران کوچ کرد، زمانی که مقارن با سالهای حکومت پهلوی دوم در ایران بود.
هجرت او به قم، پایان سیر پر تلاطم هجرتهای او و آغاز دامنه وسیعی از فعالیّتهای علمی و تبلیغی و اجتماعی او شد، فعّالیّتهایی که غالباً محدود به یک شهر و کشور نیز نبود. آثار فراوان علمی که در زبانهای مختلف فارسی و عربی و اردو به رشته تحریر در آورد و کرسیهای تدریس او که در ایران نیز سبب تربیت شاگردانی مبرّز شد و سفرهای تبلیغی فراوان به اقصی نقاط دنیا از جمله کشورهای عربی، اروپایی و آمریکای شمالی، تأسیس مؤسسه علمی و خیریههای اجتماعی و امامت جماعت مسجد مقدّس جمکران در سالهای طولانی که سبب افتخارات فراوان این بزرگوار بود.
آیت الله سیّد طیّب جزایری۱، در این مدّت که از آغاز میانسالی تا پایان عمر شریفش به طول انجامید نیز، مانند نخل پر باری بود که از هر طرف ثمرات فراوان داشت.
وفات
ایشان سرانجام بعد از سالهای فراوان، مجاهدت در مسیر اعتلای کلمه الله و رونق مذهب تشیّع و دفاع از حریم قرآن و اهل بیت: در سحرگاه ۱۵ ربیع الاول ۱۴۳۷ هجری قمری چشم از جهان خاکی فروبست و شاگردان و مشتاقان و دوستداران خود را در غمی عمیق گذاشت.
گزارشی از شرح حال علمی
شاگردیِ دو نور از آسمان سیادت
آیت الله مفتی سید طیّب جزایری۱، از سنّ ۴ تا ۱۲ سالگی شاگرد آیت الله مفتی سید محمد علی جزایری۱ پدر بزرگوار خویش بود و مقدمات علوم دینی را از او فراگرفت. سپس به مدت چهار سال، شاگرد آیت الله مفتی سید احمد علی جزایری۱، مدیر و سرپرست مدرسه علمیه ناظمیه و عموی گرامی خود بود و تحصیلات علوم حوزوی را تا اتمام سطح پیش برد. هر دو استاد بزرگوار، شاگرد حضرات آیات آخوند خراسانی; و سید محمد کاظم یزدی; (صاحب عروه الوثقی) بودند.
در آینه خاطرات
بهتر است خاطراتی از روزهای نخست شاگردی این بزرگوار را با بیان شیرین خود او بخوانیم:
«همه این تعلیمات را از کودکی چه کسی به من داد؟ پدر و مادرم و مجالس حسینی… پدرم به من درس دین داد، طهارت و نجاست و حلال و حرام. اینها را الحمدلله و به لطف خدا من از کودکی بلدم.»
«خلاصه کودکی ما در هند بود و من زیر سایه دو تا آیتالله چشم باز کردم و پرورش یافتم… زیر بالهایشان من پرورش یافتم.»
«من در هفت سالگی قرآن را تمام کرده بودم. بعد، [پدرم] فارسی را با «آمدنامه» درس داد. وقتی که قواعد فارسی من درست شد، گلستان سعدی را یاد داد. اشعار گلستان سعدی را که آن زمان خوانده بودم، تا حالا توی حافظهام هست.»
«یکی از کتابهایی که نزد پدرم خواندم، کتاب «نامه خسروان» بود… نامه خسروان تاریخ ایران بود از کیومرث تا قاجاریه. [نوشته] بود که کیومرث همان آدم است که عربها میگویند. ذکر طهماسب، افراسیاب، شاپور و همه شاهان گذشته در آن بود و مصور هم بود… یک صفت وحید و فریدش این بود که در این کتاب به این قطوری که شامل همه تاریخ ایران بود، یک کلمه عربی نبود!… پدرم همه این نامه خسروان را به من درس داد، درس به درس [طوری] تا حالا مطالبش یادم است. در چه سنی؟ در سن هشت، نه سالگی.»
«در کودکی هم یتیم شدم؛ یازده ساله بودم که خدا مادرم را از من گرفت و دوازده ساله بودم که پدرم را از من گرفت. دیگر بیپناه شدم و فقط عمویم بود. آمدم زیر سایه عمویم و از اخلاقش، اخلاق و از عملش، عمل یادگرفتم. اسمش مفتی احمدعلی بود. او شبها در نماز شب مثل زن پسرمرده گریه میکرد، من هیچکس را اینطور ندیدم! در حدیث است که یتململ تملّل السلیم، عمویم مثل مارگزیده و مثل زن پسرمرده در نماز شب گریه میکرد. من این را از عمو یاد گرفتم، نماز شب را از او یاد گرفتم. دو موقع بود که ایشان مثل مارگزیده و مثل زن پسرمرده گریه میکرد؛ یکی هرشب در نماز شب و یکی هم وقتی که ذکر حسین۷ میشد.»
«عمویم… چطور درس میداد؟ من از طریقی که در اینجا درس میدهند خوشم نمیآید، استاد میخواند و شاگردها جلویش نشستهاند، ده نفر، بیست نفر، پنجاه نفر، هزار نفر، دو هزار نفر. استاد میخواند و اینها گوش میکنند. خیلیهایشان از این گوش میشنوند و از آن گوش بیرون میکنند!… ولی او کتاب را باز میکرد و به من میگفت که خودت بخوان. کتابهای سخت عربی و فارسی. من میخواندم، وقتی که صحیح میخواندم میگفت اوهوم و وقتی که اشتباه میخواندم میگفت اوهوء… بعد دوباره و سهباره میخواندم تا بگوید اوهوم یعنی برو جلو. اوهوء، اوهوم، اوهوء، اوهوم،… چه وقت؟ قبل از طلوع آفتاب.»
مولوی عالمِ جوان
آیت الله مفتی سید طیّب۱ در شهر لکهنو، علوم ریاضی و زبان انگلیسی را نیز آموخت و با شرکت در آزمون دانشگاه اله آباد، با درجه عالی مدرک «مولوی عالم» را دریافت کرد و این خبر در روزنامه وقت انگلیسیزبان «پانیر» منتشر شد.
کربلای معلّا و نجف اشرف، میزبان فاضلی فرزانه
وقتی برای ادامه تحصیلات حوزوی وارد عراق شد و در طول تحصیلات حوزوی از اساتیدی توانا و بهنام کسب فیض کرد. در حوزههای علمیه کربلا و نجف، نزد حضرات آیات عظام، میرزا مهدی شیرازی، سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خوئی، سید محمود شاهرودی، میرزا عبد الهادی شیرازی، سید حسین حمامی، سید محمد جواد تبریزی، سید محمد جعفر مروج جزایری، سید ابوالقاسم رشتی و میرزا محمد حسن یزدی اعلی الله مقامهم الشریف، تلمذ کرد و به درجه اجتهاد رسید.
ایشان علاوه بر دریافت اجازه اجتهاد، موفق به دریافت اجازه روایی از اساتید بهنام و مراجع مسلم دیگر هم شدند. از جمله حضرات آیات عظام، شیخ آغا بزرگ تهرانی، سید محمد رضا گلپایگانی، سید شهاب الدین مرعشی نجفی و سید احمد خوانساری، اعلی الله مقامهم الشریف.
قدردانی از حریم علم و تقوی
قدرشناسی اساتید از اوصاف برجسته آیت الله مفتی سید طیّب جزایری۱ بود. به عنوان نمونه، درباره استاد خود آیت الله خوئی; فرموده است:
«من شاگرد آیتاللهالعظمی خوئی; بودم که از او بالاتر کسی را ندیدم، مثلش کسی را در علم و عمل ندیدم. شیر بود در صحرای علم، نهان بود در دریای علم، خاتم المجتهدین بود؛ اینها بماند که شما چه میدانی و من چه میدانم! بپرسید از آنهایی که سنشان از من بالاتر است. در شاگردان او، گروهی از مجتهدین هستند و انبوهی از مجتهدین هستند! هرچه در تعریف سید ابوالقاسم خوئی; گفتم، کم گفتم.»
همچنین درباره استادشان آیت الله العظمی سید محسن حکیم; فرموده است:
«من رفتم نزد آیتالله سید محسن حکیم; که من از بزرگتر از او مرجع تقلیدی ندیدم. پدر ده تا شهید! ده تا پسر داشت که همهشان مجتهد بودند و همهشان را صدام کشت. این سید محسن حکیم استاد من بود. من به چشمم دیدم که در مسجد خضراء درس میگفت؛ یک در[این مسجد] به صحن حضرت امیرالمومنین علیهالسلام باز میشود – که خدا قسمت ما و شما بکند که مشرّف بشویم- و یک درش هم توی بازار باز میشد. آنجا درس میگفت و جمعیتی حدود هزار نفر از طلاب پای منبرش بودند. کتاب آورده بود و توی آن اوراقی بود که میخواست عبارتهایش را بخواند و استشهاد بکند. یک دفعه باد آمد و این اوراق را برد! طلبهها در [شرایط] نوجوانی، بهانه میخواهند برای خندیدن و همه هیهیهی [خندیدند]. اوراق رفت و من به چشم خودم دیدم که آقا یکمرتبه [دستش] را دراز کرد و همه اوراق برگشت! خدا شاهد است و من به چشمم دیدم. این، سید محسن حکیم; بود.»
پایاننامه اجتهاد سید فرهیخته
بعد از تکمیل تحصیلات در حوزه علمیه نجف، رسالهای فقهی با عنوان «اللمعه الساطعه فی تحقیق صلاه الجمعه الجامعه» نوشت که با تقریظات و اجازههای اجتهاد بزرگان وقت حوزه علمیه نجف به زیور طبع آراسته شد و آیت الله میرزا عبد الهادی; فرمود: «تا کنون بنده در موضوع نماز جمعه کتابی جامع بهتر از این تالیف ندیدهام.»
آن بزرگوار درباره این رساله، خاطرهای زیبا نقل فرموده است:
«من از نجف اشرف که حرکت کردم، از راه قم رفتم و خدمت آیتالله بروجردی; هم رسیدم. آیتالله بروجردی; آن زمان درس میگفت [و من] چند روزی در درسهایشان شرکت کردم و خدمتش هم رسیدم. این کتاب «اللمعه الساطعه» را هم تألیف کرده بودم که خدمتشان این کتاب را تقدیم کردم. ایشان هم به من جایزه داد. یک هزار تومان آن زمان! شما یک هزار تومان آن زمان را [در] هزار ضرب بدهید، چقدر میشود؟! ایشان یک هزار تومان به من جایزه داد و خیلی هم انسان بود.»
کرسی استادی یا کانون تربیت؟
ایشان در زندگی با برکت خویش شاگردان بسیاری تربیت کرد که در بلاد اسلامی و غیر اسلامی به دین مبین اسلام و مذهب حقه شیعه اثنی عشری خدمت میکنند یا در این راه شربت شهادت نوشیدهاند. برخی از آنها عبارتند از، آیت الله سید محمد تقی تبریزی فرزند آیت الله سید محمد جواد تبریزی و حجج اسلام، شیخ محسن معلم (عربستان)، شیخ عبد الرسول بیابی (عربستان)، شهید جمال آل صفور (بحرین)، سید علوی (بحرین)، حافظ سید جمال اصغر (کانادا)، شهید سید عارف حسین الحسینی (رهبر فقید شیعیان پاکستان)، شهید غلام حسین نجفی (پاکستان)، سید انوار الکاظم حسنی (پاکستان)، سید ابراهیم موسوی جزایری (هند)، سید اسماعیل مظلومی تبریزی (ایران)، سید جواد بلخی (افغانستان) و …
تفسیر ولایی قرآن
در نجف اشرف علاوه بر درس خارج فقه و اصول، تدریس تفسیر نیز داشتند و این درس از سال ۱۹۵۵ تا ۲۰۱۲ میلادی جریان داشته است. ویژگی بنیادی درس تفسیرشان، رویکرد ولایی آن بوده است. ایشان با استناد به آیات قرآن، فضایل و کمالات حضرت امیر المؤمنین علی۷ را بیان میفرمودند.
حیاتی دوباره برای تراثی علمی
آیت الله جزایری۱ با تحقیق، تصحیح و نوشتن حاشیه بر کتب علمای گذشته، برخی از آثار ارزنده آنان را احیاء و منتشر کردند. از جمله، تفسیر علی ابن ابراهیم قمی مشهور به تفسیر قمی، کشف الاسرار فی شرح الاستبصار تالیف علّامه سید نعمت الله جزایری;، ریاض الابرار فی مناقب الأئمه الاطهار تألیف علّامه سید نعمت الله جزایری;، جلد دوم زهرالربیع تالیف علّامه سید نعمت الله جزایری;، سر الشهادتین فی شهاده الحسن والحسین علیهما السلام تالیف عبد العزیز دهلوی، ارجح المطالب فی مناقب علی ابن ابی طالب۷ تالیف عالم اهل سنت عبید الله امر تسری، کوکب دری ترجمه فضایل مرتضوی تالیف عالم اهل سنت ملا صالح کاشفی.
خود ایشان فرموده است:
«دو تا کتاب خیلی مهم از جدم سید نعمتالله جزایری; هست که مشغول آن هم هستم؛ یکی کشفالاسرار فی شرح الاستبصار که سه جلد از آن چاپ شده و چهارمی هم زیر چاپ است و یکی هم ریاض الابرار فی مناقب الأئمه الاطهار: که این دو هزار صفحه است و من مشغول این هستم.»
سرچشمه قلم
آیت الله جزایری۱ بعد از فراغت از تحصیل، تا آخرین روز زندگی پربرکتشان، مشغول تالیف و تدریس بودند و در موضوعات مختلف، تالیفات و مقالات بسیاری به زبان عربی، فارسی و اردو از خود بهجا گذاشتند.
«اینجا هم که آمدم، مشغول تصنیف و تألیف شدم. الحمدلله حالا هم مشغول تصنیف و تألیف هستم. لاهور هم که بودم از آنوقت مشغول شدم و تا حدود شصت تا کتاب از من چاپ شدهاست.»
«من حدود شصت، هفتاد تا کتاب نوشتم و همه در فضائل علی۷ است… خدا به من توفیق داد. من که کارهای نیستم، چیزی نیستم، خاک پای مؤمنین هستم.»
برخی از آثار منتشر شده ایشان به زبان عربی، عبارت است از: اللمعه الساطعه فی تحقیق صلاه الجمعه الجامعه، البراهین الاثنا عشر (در۳ جلد) علی وجود الامام الثانی عشر، حق القولین فی مسئله المسح علی القدمین.
همچنین آثاری ارزشمند به زبان فارسی از ایشان منتشر شده است. از جمله: سید جزایری (حالات زندگی سید نعمت الله جزایری;)، اوحد الناس (حالات زندگی مفتی عباس)، ابو تراب در نظر عایشه و اصحاب، ابو تراب بر مسند قضا و فصل الخطاب، آخرین امید جهان بر وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
علاوه بر این، آثاری گرانمایه به زبان اردو از ایشان بر جای مانده است. از جمله: آخری امید جهان وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، آفتاب شهادت (در ۲ جلد)، اسلام کی آرزو، تاریخ نجف و کربلا، خطبه معاویه بن یزید، ترجمه بحار الانوار (حالات حضرت زهراء۳)، ترجمه بحار الانوار (حالات امام حسین۷)، ترجمه بحار الانوار (حالات شام)، ترجمه بحار الانوار (حالات امیر مختار ثقفی)، ترجمه تفسیر نمونه (جلد ششم)، ترجمه منتخب الرسائل، تحفه اطفال، زینت جا نماز، حق القولین در مسئله مسح القدمین، سفیر حسینی، میراث زن بیوه، وجوب اجتهاد.
اما ایشان آثار و تألیفات فراوانی دارند که هنوز به زیور طبع آراسته نشده است.
دوازده برهان
شاید اگر از او سؤال میشد که مهمترین و برترین اثر علمی حضرتعالی چیست؟ میفرمود: براهین…
«یک کتابی نوشتم در شأن صاحبالزمان۷ که در چهار زبان چاپ شده و هیچ کتابی در شأن صاحبالزمان۷ در چهار زبان چاپ نشده غیر از کتاب این حقیر؛ عربی، فارسی، اردو و انگلیسی. اسمش به عربی هست «البراهین الاثنا عشر علی وجود الامام الثانی عشر۷» و اسمش به فارسی هست «آخرین امید جهان، وجود مقدس صاحبالزمان۷» و به اردو اسمش هست «آخری امید جهان، وجود مقدس امام زمان۷» و اسمش به انگلیسی هست «The Last Universal Hope» در کتاب چیزهایی هست که در کتابهای دیگر نیست.
آیتالله صافی (مدّ ظلّه) ایشان به من لطف دارند و خودش تلفن کرد و گفت من این کتاب شما را میخواهم و بفرستید، برایشان فرستادم. ایشان هم یک کتاب در شأن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد که اسمش هست «منتخب الأثر». الفاظ شریفش این بود که این کتاب شما از کتاب من بهتر است.»
دو خاطره شیرین از قبولِ یار
یک سال و اندی پیش از رحلت ملکوتی آن عالم فرزانه، سؤالی برای ایشان پیش آمده بود که آیا این کتاب مورد قبول خدای بزرگ و امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف واقع شده است یا نه؟ خیلی دوست داشتند نشانهای بر قبول این کتاب شریف، به دست آورند. در همان روزها، از عتبه مقدسه حضرت سید الشهداء امام حسین۷، با ایشان تماس گرفتند و در کمال شگفتی و بدون مقدمهای خاص ایشان را به خاطر تألیف کتاب ارزنده «البراهین الاثنی عشر علی وجود الإمام الثانی عشرعجل الله تعالی فرجه الشریف» به کربلای معلا دعوت کردند و از ایشان خواستند تا با هیأتی از همراهان خود در همایشی در عتبه مقدسه شرکت کنند. در آن همایش، از ایشان تجلیل به عمل آمد و لوحی ارزنده و منقش به نام زیبای مولای خوبان امام حسین۷ دریافت کردند. این مسأله، بیش از پیش دل ایشان را گرم کرد و امید روزافزونش به کرم موالی بزرگش را دوچندان کرد.
خود آن بزرگوار خاطرهای دیگر هم نقل فرموده است که بسیار شیرین و آموزنده است:
«زمانِ بیپولی در کراچی که بودم، یک شب مولای کائنات، حلال مشکلات، أمیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهالصلوه و السلام ـ اللهم صلّ علی محمد و آل محمد ـ را در خواب دیدم گفت که سید طیّب شما در بابت من، کتابی نوشتی؟ گفتم آره. گفت اسمش چیه؟ گفتم ابوتراب. گفت که چاپ کردی آن را؟ گفتم نه. گفت چرا؟ گفتم میترسم. گفت از کی؟ از مخالف یا از موافق؟ گفتم از هر دو. گفت چاپ کن، من هستم، چاپ کن!
لاهور که آمدم، این کسی که دعوت کننده من بود، دشمن شد و ماهانه ما را برید و دوباره بیپولی آمد! بعد، من به خودم خطاب کردم که سیدطیّب، تو چقدر بیتوفیقی! مولا آمد در خواب تو و گفت کتاب را چاپ کن، تو کتابت را چاپ نکردی! بردم پهلوی یک ناشری که بزرگترین ناشر لاهور بود. گفتم این کتاب را در شأن حضرت علی۷ نوشتم و اسمش هست «ابوتراب در نظر عایشه و أصحاب»، چاپش کن. پول هم ندارم. خودت چاپش کن، بفروش و پولت را بگیر. گفت اشکالی ندارد. آقا این کتاب را چاپ کرد و آنقدر مقبول شد که شرق و غرب پاکستان را گرفت! خیلی از سنّیها به وسیله این کتاب شیعه شدند و من هم آنقدر پولدار شدم که به وسیله پول این کتاب، در آنجا خیلی کتابها را نوشتم و چاپ کردم!»
سر الاسرار
شاید برای هر یک از ما سؤالی مهم پیش آید؛ به راستی سر توفیقات علمی فراوان ایشان چه بوده است؟ بهتر است پاسخ این پرسش را از زبان مبارک خودشان بشنویم، آنگاه که در جواب این سؤال، ابیات زیر از شعر اقبال لاهوری را زمزمه میفرمود:
مسلم اوّل شه مردان، علی عشق را سرمایه ایمان، علی
از ولای دودمانش زندهام در جهان مثل گهر تابندهام
زمزم ار جوشد ز خاک من ازوست می اگر ریزد ز تاک من ازوست
***
و یا این ابیات امام شافعی را:
تو به تاریکی علی را دیدهای زین سبب غیری بر او بگزیدهای
من علی را روز روشن دیدهام زین سبب او را به غیر بگزیدهام
گزارشی از شرح حال فرهنگی ـ تبلیغی
تأسیس مؤسّسات علمی و خیریّه
حضرت آیت الله سیّد طیّب جزایری۱ برای ترویج مکتب ناب محمّدی۶ و کمک به مستمندان و ایتام، مؤسسات و مدارس علمیّهای را تأسیس نمودند. این مؤسسات تاکنون فعال بوده و در خدمت مکتب تشیع و سادات میباشد.
ایشان در شهر کراچی «مدرسه الواعظین» را افتتاح کرده و مدت دو سال مدیریت آنجا را بر عهده داشتند. از دیگر مؤسسات میتوان به مؤسسه «علوم آل محمد۶» که در شهر لاهور واقع شده است، اشاره کرد. هم چنین مؤسسه دیگری با نام «داعیان خیر» که در امور امر به معروف و نهی از منکر فعالیت دارد.
مؤسسه «علوم آل محمد۶» در ایران نیز از جمله مؤسسات تأسیس شده به دست ایشان است، این مؤسسه اوّلین مؤسسه از نوع خود در شهر قم است.
از دیگر مؤسساتی که در ایران پایه ریزی کردند و خود مستقیماً ناظر بر آن بودهاند، «انتشارات دارالکتاب» است، که بسیاری از کتابهای خود و جدّ اعلای ایشان، توسط این انتشارات به چاپ رسیده است.
آیت الله جزایری۱ به مولا و سرور کائنات حضرت علی بن ابیطالب۷ تمسّک کرده و برای رفاه و آسایش ایتام سادات، ساختمان آل محمد۶ را نیز بنا کردن،. تا ایتام و أرامل سادات در آن مکان سکنی گزینند و در زیر سایه لطف پدری ایشان قرار گیرند.
سفرهای تبلیغی
آیت الله جزایری۱ برای تبلیغ دین مبین اسلام سر از پای نمیشناختند و با تمام سختیها و مشقّتها، اهل و عیال خود را رها کرده و جان خود را در دست گرفته و به کشورهای مختلف جهان مسافرت میکردند.
وی به خاطر تسلّط به زبانهایی چون اردو، عربی، فارسی و انگلیسی، مردم کشورهای مختلف را از معارف اسلامی آشنا کرده و مکتب اهل بیت را برای آنان معرفی کردند. ایشان به امارات عربی، کویت، سوریه، لبنان، انگلیس، آلمان، هلند و کانادا مسافرتهای متعدد تبلیغی داشته و در همه این کشورها اثرات و برکات خود را به جا گذاشتهاند.
برگزاری مناسبتها در ایام سال
این عالم وارسته و غرق در محبت اهل بیت: ارادتی ویژه نسبت به خاندان پیامبر داشتند. و با تمامی علم و جایگاهی که دارا بودند، هر زمان خود را در مجلس اهل بیت: میدیدند، مانند مادری فرزند مرده، ادای احترام میکردند و به عزاداری میپرداختند.
از همینرو در بیت خود حسینیه آل محمد۶ را ساخته و در ایام سال مراسماتی در سوگ و ماتم اهل بیت برگزار میکردند. از جمله این مراسمات: برپایی روضههای ایام فاطمیه، شهادت امام موسی بن جعفر۸، میلاد امام حسن مجتبی۷و هم چنین مراسم ویژه و بی نظیر شهادت امام علی۷ و حرکت نمادین تابوت علی بن ابیطالب۷ از حسینیه ایشان به سمت حرم مطهر فاطمه معصومه۳ در سحرگاه ماه رمضان است.
امامت جماعت در مسجد مقدس جمکران
ایشان چندین سال به دعوت آقای لطیفی(متولی وقت مسجد مقدس جمکران) مشغول به اقامه نماز جماعت بوده و همیشه از این موضوع که درمسجد جمکران نماز جماعت میخواند و انجام وظیفه میکند به خود میبالیدند و افتخار میکردند و در این مدّت شاهد کرامات بیشماری از سوی حضرتش بودند که در این خلاصه مجال به بیان آن نیست.
دعا و دلسوزی برای امام و انقلاب و رهبری
ایشان پیوسته در زمان حیات بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی; ایشان را دعا میکردند و در زمان رهبری حضرت امام خامنهای مدّ ظله العالی نیز، شاهد بودیم که این عالم فرزانه پیوسته دعاگوی ایشان بودند و میفرمودند: کار رهبر عزیزمان بسیار سخت است چرا که ایشان جهان اسلام را اداره میکنند و او دشمنان زیادی دارد و خدای متعال او را از شر دشمنانش حفظ کند.